جزیره

Monday, April 14, 2008

پسرک



پسرک دستان کوچکش را با نوازش بر سر دخترک مي کشيد و همانند فرشته کوچکي که از آسمان امده بود عاشق دخترک شده بود و با تمام وجود نوازشش مي کرد .

پسر دل نازک با قلبي قرمز و آرام از اينکه دخترک نگران آينده اش هست دل نگران بود . دل نگران بود براي کسي که دوستش دارد و زندگي مشترکش را باآن آغاز کرده و اميدوار بوده که ساليان سال در کنار هم بيدار شوند در کنار هم بخندند و گريه کنند و مسافرت بروند و هزاران هزار فراز ها را بپيمايند .

پسرک داستان ما با روي خوش با دخترک حرف مي زد با اينکه 6 سال از دخترک بزرگتر نبوده ولي همانند پدر دخترک به او آرامش مي داد و درکش مي کرد

قصه نبود واقعيت بود آن پسرک مهربان تو هستي و آن دخترک حساس که عاشق تو هست منم

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home